به گزارش آوای خزر از ساری، امروز سوم جمادی الثانی سال 1439 هجری قمری بنا به روایتی روز شهادت حضرت فاطمه است و این روز، نزدیکترین تاریخ برای شهادت ایشان از بین سه روایت است. یکی از تامل برانگیزترین موضوعات در باب شهادت ام ابیها ع خاکسپاری شبانه ایشان است و داستان چهل قبر که علی ع در بقیع ایجاد کرد تا هیچکس نشانی از فاطمه س نیابد و این رازی باشد سر به مهر برای همیشه هستی.
ابوعلي، محمد بن همام بغدادی از محدثان متبحر و معروف تاریخ اسلام روايت كرد: هنگامي كه حضرت زهرا سلام الله علیها به شهادت رسيد، اميرمؤمنان علیهالسلام وي را غسل داد و كسي در نزد وي حاضر نبود مگر فرزندانش حسن، حسين، زينب و امكلثوم و همچنين اسماء بنت عميس و كنيزشان فضه.
آنگاه بدن مطهرش را در تاريكي شب به همراه حسن و حسين به سوي بقيع حمل كرد و بر وي نماز گزارد و كسي به آن آگاه نبود و كسي بر وي نماز نگذارد. آنگاه وي را در روضه شريفه (ميان منبر و قبر پيامبر صلی الله علیه و آله) دفن نمود و محل آن را صاف و نامشخص كرد و بامداد همان شب به قبرستان بقيع رفت و چهل مكان را به صورت قبر جديد درآورد.
مردم چون از دفنش باخبر شدند به قبرستان بقيع رفته و در آن جا با چهل قبر جديد روبرو شدند و ندانستند كدام يك قبر شريف فاطمه سلام الله علیها است. بدين جهت ناله و شيون كرده و يكديگر را (در قصور و تقصيرشان در نگهداري حرمت دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله) ملامت و سرزنش كردند و ميگفتند: واي بر ما! پيامبرمان فرزندي پس از خود به جاي نگذاشت جز يك دخترش كه آن هم غريبانه وفات كرد و شبانه دفن شد و كسي از ما نه در وفاتش، نه در نمازش و نه در دفنش حاضر نبوديم و هم اينك قبر وي نيز بر ما نامعلوم است.
دست اندركاران أمر (ابوبكر و عمر) از اين ماجرا باخبر شده و به زنان سوگوار گفتند: آيا كسي در ميان شما هست كه اين قبرها را نبش كرده تا بدن فاطمه سلام الله علیها را بيابد و ما بر او نماز گزاريم و سپس او را دفن و محل دفنش را مشخص كنيم؟
اين خبر به اطلاع اميرمؤمنان علیهالسلام رسيد. آن حضرت در حالي كه خشمگين شده بود به طوري كه دو چشمش را سرخي فراگرفته و رگهاي گردنش برآمده بود و قباي زردي را كه معمولاً در ايام درگيري و ناراحتي به تن ميپوشيد، دربركرد و شمشير ذوالفقار خود را بدست گرفت و به سوي بقيع رهسپار گرديد.
همين كه به مردم حاضر در بقيع رسيد فرمود: به خدا سوگند، اگر كسي يك سنگ از اين قبرها را بردارد، با اين شمشير بر سرش و كسي كه به وي دستور داده است ميكوبم. در همين هنگام عمر بن خطاب و همراهان او با اميرمؤمنان علیهالسلام روبرو شدند. عمر به وي گفت: چه شد تو را اي ابوالحسن! به خدا سوگند ما قبر فاطمه را نبش كرده و بدنش را بيرون ميآوريم و بر وي نماز ميگزاريم.
اميرمؤمنان علیهالسلام با دستان خويش پيراهنش را گرفت و وي را چرخاند و بر زمين كوبيد و به وي فرمود: اي سيهچردهزاده! از حق خودم (يعني خلافت اسلامي) به خاطر اين كه با اختلاف ما مردم از دين مرتد نشوند، درگذشتم. اما هيچگاه نسبت به قبر فاطمه سلام الله علیها در نخواهم گذشت، سوگند به كسي كه جانم در دست او است، اگر تو و ملازمانت چيزي از اين قبرها را جا به جا كنيد، زمين را از خونتان سيراب خواهم كرد! اگر ميخواهي، آزمايش كن اي عمر!
در اين هنگام ابوبكر (خليفه وقت) از راه رسيد و عاجزانه به اميرمؤمنان علیهالسلام عرض كرد: اي ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله و به حق آن كسي كه در بالاي عرش است سوگند ميدهم كه او را رها كني و مطمئن باش هيچ يك از ما، كاري كه تو را برنجاند انجام نخواهيم داد.
آنگاه اميرمؤمنان علیهالسلام دست از عمر برداشت و او را رها كرد و مردم نيز پراكنده شدند و از آن زمان به بعد، هيچ كس جرئت نكرد قبرهايي را كه علي علیهالسلام درست كرده بود، نبش كند و به جستجوي بدن شريف فاطمه سلام الله علیها بپردازد.
اميرمؤمنان علیهالسلام بدين سان قبر شريف همسر مظلومش فاطمه زهرا سلام الله علیها را از نبش قبر رهانيد و به وصيت خود فاطمه زهرا سلام الله علیها كه فرموده بود، كسي در غسل، كفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود. تا اعتراضي باشد براي هميشه بر آناني كه حقشان را غصب و حرمتشان را شكسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانيدند.
منبع: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام
انتهای پیام/ 1354