دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۱۱۷۶
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۷
یادداشت/
تنها سرمایه اجتماعی اصلاحات مردم هستند و اصلاحات جامعه محور فرایند و پروسه‌ای اجتماعی، مدنی و مردمی است که در انحصار هیچ قشر و حزب و گروه و جریان و جناحی نیست و در حقیقت، مردم صاحبان اصلی این اندیشه و تفکرند، لذا تک تک آحاد مردم را می‌توان اصلاح‌طلب نامید.
چرا آفتاب اصلاح‌طلبی رو به افول است؟

یادداشت - علی بابانژاد: پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1376، جریان فکری موسوم به اصلاح‌طلب نفسی تازه گرفت و با اقبال مردمی ایجاد شده، مجلس ششم را نیز از آن خود کرد و با دو بعدی شدن جریان سیاسی در ایران، تقریبا در تمام انتخابات بعد از آن اصلاح‌طلبان رقیب جدی اصولگرایان در سیاست بودند.

هر یک از این جریانها شامل چندین جناح با خط فکری "نزدیک به هم" می‌شود ولی همگی آنها در چارچوب اصلی قرار می‌گیرند و از قانون آن حزب حمایت می‌کنند.

در ایران متاسفانه به علت فردمحوری و نبود بلوغ سیاسی به جای تشکیلات‌محوری، موارد بسیاری از نقض قانون درون‌حزبی مشاهده می‌شود. در انتخابات ریاست جمهوری 84 و 92 تعدد نامزدهای یک جناح موجب پیروزی رقیب در انتخابات شد. این موضوع نه تنها در ریاست جمهوری بلکه در موارد کوچکتری مانند انتخابات مجلس، شورای اسلامی شهر و حتی شورای اصلاح‌طلبان در شهرستانها نیز رخ میدهد.

اصلاح‌طلبی جریان فکری است که قرار است منشاء اصلاحات و فرم‌های جدید سیاسی باشد و زایش و پویایی باید از مشخصه‌های اصلی آن باشد.

در واقع اصلاح‌طلبی یک فکر و منش است، نه حزب سیاسی. تنها سرمایه اجتماعی اصلاحات مردم هستند و اصلاحات جامعه محور فرایند و پروسه‌ای اجتماعی، مدنی و مردمی است که در انحصار هیچ قشر و حزب و گروه و جریان و جناحی نیست و در حقیقت، مردم صاحبان اصلی این اندیشه و تفکرند، لذا تک تک آحاد مردم را می‌توان اصلاح‌طلب نامید؛ زیرا رشد و پیشرفت کشور و بهتر زیستن و تامین حقوق ملت، مطالبه ای عمومی است.

وقتی شخصی خود را معتقد به تفکر و اندیشه ای می داند باید به اصول و مبانی آن نیز پایبند باشد و از فکر خود در هر شرایطی دفاع نماید. اگر فردی بخواهد به اصلاح جامعه یاری رساند، شرط اول آن است که خود را اصلاح کند، ابتدا "بهر خود کوشد، نه اصلاح جهان"، و از نظر فرهنگی، اخلاقی و منش ویژگی‌های اصلاح‌طلبی در رفتار و عملکرد وی ظهور و بروز داشته باشد.

متأسفانه در حال حاضر برخی افراد که اکنون خود را سردمدار جریان چپ و سیاست‌گذار اصلاح‌طلبی می‌دانند آنچنان درگیر مسائل جانبی شده‌اند که تجارت و منفعت شخصی را در اولویت قرار داده و سودجویی، فرصت طلبی، معامله‌گری و برخوردهای کاسب‌کارانه با یک اندیشه را با سیاست‌ورزی اشتباه می‌گیرند و گاها براساس منافع شخصی تصمیم‌گیری‌های سیاسی می‌گیرند.

این معضلات اگر به درستی ارزیابی و شناخته نشوند، در آسیب‌شناسی روند جریان اصلاح‌طلبی نیز دچار اشتباه خواهیم شد.

از مهمترین آسیب‌هایی که در خصوص این جریان وجود داشته، تبیین نکردن مبانی اصلاح‌طلبی و حرکت آنهاست و به‌همین دلیل برخی خودسری ها، تکروی‌‌ها و تندروی‌هایی انجام می‌شود که به نام جریان اصلاح‌طلبی به آن نگاه شده است؛ نمونه آن شوراهای اصلاح‌طلبان در شهرستانها که شبانه و بدون حضور افراد متعهد و متخصص بسته می‌شوند و در نتیجه آن تاثیر و نفوذ لازم را در افکار عمومی ندارند. البته این رفتارها نه بدلیل اختلافات اساسی و پایه‌ای، بلکه به‌علت لجبازی‌های سیاسی است.

به همین دلیل نیروهای قوی و خوش‌فکر و اخلاق‌مدار اصلاحات برای دور ماندن از این حواشی ترجیح می‌دهند سکوت کرده و در صحنه حضور نداشته باشند و یا توسط تندروهای اصلاح‌طلب، کنار زده و حذف می‌شوند و از این رو اصلاحات در برخی مقاطع دچار آسیب‌هایی شده و در آینده‌ای نه‌چندان دور این آسیبها به‌دلیل عدم تربیت نیروهای جدید دلسوز اصلاح‌طلب جدی‌تر میشود. در حالیکه اکنون بیش از گذشته نیازمند نیروهای جوان و تازه‌نفسی هستیم که تحت انقیاد نسل قبل از خود قرار نداشته نباشند و از آنها تنها بعنوان پشتیبانان و مشاورین با تجربه استفاده ببرند.

اثرگذاری بر افکار مردم و نشان دادن چهره اخلاق‌مدار و صلح‌طلبِ اصلاح‌طلبی به مردم، و جذب جوانان برای پرورش فکری و سیاسی نیروهای جدید، نیازمند راستی و صداقت است و با دروغ و تحمیل خود بعنوان زعیم اصلاحات و شورای اصلاحات و... در شهرستان ها، نمیتوان انتظار همراهی مردم را داشت. جامعه با دروغ پرورش پیدا نمی‌کند. برای رسیدن به هدف نیاز به راستی است.

داستان پادشاه و ماهیگیر(1) که شنیدیم مصداق همین موضوع است؛ افرادی که با اهداف غیرمسئولانه و غیردلسوزانه فعالیت میکنند در خیال خودشان به هدف میرسند، ولی در واقعیت سنگ‌اندازی برای اهداف عالی این تفکر دارند. ولی فردی که راستی و انتخاب مسیر درست، متن زندگیش باشد، حضورش مسبب مثبت بودن افکار و خوشبین بودن مردم به جریان اصلاح‌طلبی و تمایل به حرکت در مسیر آن است.

لذا این جریان نیاز به آینده‌نگری دارد و باید با باز کردن فضا و فرصت برای حضور نیروهای جوان دلسوز و مختصص، آینده سیاسی خود را تضمین کنند و در غیر این صورت با وجود تندروی‌ها و حذف‌ها، آینده‌ای بهتر از حال اصولگرایان در پیش نخواهند داشت.

پس بهتر است بجای این تک‌روی‌ها، کثرت جناح‌ها را به وحدت در هدف تبدیل کنیم. در سوره یوسف آمده است: «ءَ أَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» یعنى آیا معبودان متعدد و متفرق بهتر است یا خداى یگانه مقتدر؟

از این آیه بدست می‌آید که دو تا بودن، مستلزم اختلاف و حتی تفرقه است و این اختلاف و تفرقه در انسانها طبیعی است. ولی اختلاف در هدف خلاف عقل است. بنابراین هرچیزی که ما را به وحدت و پیوند نزدیک کند خوب است و فضایی باید ایجاد شود که حامیان تفکر اصلاح‌طلبی را به سمت وحدت ببرد نه کثرت.

*** (1): یک مرد ماهیگیر هر روز صبح با دیگران به ماهیگیری میرفت ولی همه ماهی صید میکردند به جز او، گفتند تو چه میکنی که ماهی نمیگیری؟ گفت: قلاب من یک قلاب مخصوص است، نگاه کردند دیدند قلابش کج نیست و راست است، گفتند: خب این ماهی نمی‌گیرد، قلابت باید سرش کج باشد. گفت: من میخواهم ماهی مخصوص بگیرم که با این قلاب میشود گرفت!

او هر روز از صبح تا شب کنار رودخانه بود تا ماهی بگیرد و هیچ ماهی عایدش نمی‌شد ... بالاخره خبر در شهر پیچید که دیوانه‌ای پیدا شده که می‌خواهد با قلاب راست ماهی بگیرد.

خبر رسید به وزیر و پادشاه. پادشاه علاقه‌مند شد،گفت: بیاریدش نزد من تا ببینم داستان از چه قرار است ... به دنبال او رفتند اما ماهیگیر گفت من فرصت ندارم و میخواهم ماهی بگیرم.

بنابراین سلطان مجبور شد خودش به دیدن ماهیگیر برود. پادشاه از او پرسید تو چی میخواهی بگیری با این قلابت؟ گفت: من میخواستم تو را صید کنم، میخواستم تو را بکشانم اینجا. با قلاب سر راست آدم میتواند پادشاه بگیرد، ولی با قلاب کج فقط ماهی!

انتهای پیام/ 1001/ یادداشت از مهندس علی بابانژاد

مطالب مرتبط
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار