
ساعت نُه شب است.
مثل تمام روز و شبهای بی برق، کز کرده ام توی تاریکی. کج خلق. دست بسته. حوصله نمیکنم حتی موبایل را روشن کنم، چه رسد به شمع. برخلاف تمام قطعیهای گذشته، اولین دفعه است که قطعی مان همزمانی دارد با اعلام سایت اداره برق. از این بابت خوشحالم.
به پنجره کم رمق هال زل زده ام که عین هربار “خانوم مطالبه گر” از راه میرسد. یکجورهایی منتظرش بودم. از آن لحاظ که از اردیبهشت کارش همین است. توی ساعات تاریک، خودش را میرساند به من. همانکه توی سرم زندگی میکند و برخلاف من، از سکوت کردن خوشش نمیآید.
مینشیند روبرویم و حالم را نمیپرسد. میداند بدم.
با دستمال کاغذی، عرقش را خشک میکند و مُقر میآید: دیگر خاطرجمع شدم چشم بستن روی امکانات، کار من یکی نیست… دوا و دوام من بسته به همین آسانسور و لباسشویی و ریموت و تلفن بیسیم است… بی تقصیرم، چون زندگی این مدلی شده… اصلا مگر کرونای امسال با پارسال فرقی کرده؟ از این جهت میپرسم که مسولین میگفتند نباید توی مضیقه آب و برق باشیم و خانه را ترک کنیم. نباید پروتکل شکنی اتفاق بیافتد!
مگر اسباب و اثاث برقی حالیشان میشود که تورم است نباید بسوزند؟
مگر نیروگاهی حق دارد در شرایط فعلی که مردم دورکار و نیازمند به برقند، بی برنامه دست به اختلال و قطع بزند؟
جواب سوالهایش را نمیدانم. پس شانه بالا میاندازم.
رونوشت به اداره برق:
بنظر میرسد باید مناطق پرمصرف و کم مصرف را از هم تفکیک بفرمایید و برای مشترکین صرفه جو، امتیازی قائل شوید. برای من و امثال من که ماههاست حواسمان به خرج کردن هست و در ساعات پیک سراغ وسایل برقی پرمصرف نمیرویم و به تعدیل بار شبکه کمک میکنیم. برای من و امثال من که خوب به واژه مسئولیت و تکلیف و تعهد وفاداریم.
پی نوشت:
امیرالمومنین علی (ع) در باب وظیفه مسئولین در قبال مردم میفرمایند:
پارهای از وقت خویش را برای آنان قرار بده تا بدون نگرانی با تو سخن بگویند.