رمضان  تیرتاشی-آوای خزر: 

در رثای عالیجناب عشق:
جاوید نام حسن غلامی؛ مردی که با دل دریا رفت

از دیار نور، مردی برخاست؛
مردی با نام “حسن” و با قلبی پُر از حُسن.
نه فقط حسنِ اسم، که حسنِ سیرت!
نه تنها غلامی در نام، که آزادمردی در عمل، که جانش را وقف مردم کرد.

او از تبار آرامش بود،
از آن‌هایی که لبخندشان مثل نسیم روی موج می‌نشیند
و بودن‌شان دل طوفانی زندگی را آرام می‌کند.
از همان‌ها که اگر قایقی در دل دریا گرفتار شود،
دل به موج می‌زنند، بی‌هراس، بی‌تردید… فقط برای نجات.

حسن غلامی دل به دریا زد،
برای نجات پنج جان، خودش را به دست جزر و مد سپرد،
و با پدری که او را صدا زده بود، با هم راهی آسمان شدند.

او رفت،
نه به آهستگی یک وداع،
که به شکوه یک فداکاری!
رفت تا یادمان بماند انسانیت هنوز زنده است،
که هنوز هستند کسانی که خود را فراموش می‌کنند تا دیگری بماند!

از موج‌ها گذشت، به آرامش رسید،
اما دریا هنوز دلتنگ اوست،
ساحل جای خالی قدم‌هایش را خوب می‌فهمد،
و ما…
ما با نبودنش، پرتلاطم‌تر از همیشه‌ایم!

حسن جان!
تو دیگر با ما نیستی،
اما نامت، صدایت، مهرت،
در دل هر موج، در زمزمه‌ی نسیم، در نگاه هر نجات‌یافته‌ای جاری‌ست.
ناجی بی منت و بی هیاهو!
روحت آرام،
یادت همیشه روشن،
و نامت تا ابد بر آب‌ها جاری باد!

شریک غم دریا:
رمضان نوری تیرتاشی
۱۴۰۴/۵/۶