به گزارش آوای خزر، روزنامه همشهری در گزارشی نوشت: «تکرار نتیجه ایران-مالدیو!» هفته گذشته با این تیتر خبری، نام تیم قشقایی شیراز بعد از مدتها در رسانهها مطرح شد. تیمی که به اندازه مالدیو گل خورده، تیم زنان قشقایی است که آخرین بازیاش در لیگ برتر با شکست ۱۷ بر صفر به پایان رسیده است. داستان تیم فوتبال زنان قشقایی، قصه عجیب و پرغصهای است. این تیم فصل گذشته در لیگ ۱۲تیمی زنان به مقام دهم رسید و در لیگ ماندگار شد. امسال هیچ اسپانسری برای آنها پیدا نشد و شیرازیها قصد تیمداری نداشتند. اما وقتی یکی دو تیم از لیگ برتر انصراف دادند، به شیرازیها گفته شد فقط کافی است در لیگ حضور پیدا کنند تا با کسب هر نتیجهای سهمیهشان در لیگبرتر حفظ شود. اما کدام بازیکنی حاضر بود برای تیمی بازی کند که نه اسپانسر دارد و نه دستمزدی به بازیکنانش میدهد؟! بهناچار شیرازیها با جمع کردن نوجوانان و جوانان مدرسه فوتبال تیمشان را روانه لیگ کردند. بچههایی که باید در رده پایه با همسنوسالهای خودشان بازی میکردند و تجربه میاندوختند، حالا هر هفته دارند از رقبای بزرگسال و باتجربه گل میخورند و روحیهشان را میبازند. عجیب اینکه برخلاف قولوقرارهای اولیه، سهمیه این تیم نیز در لیگبرتر حفظ نخواهد شد و آنها به رده پایینتر سقوط میکنند! این تیم طی ۸بازی ۶۷گل خورده، حتی یک گل هم نزده و یک بار هم مقابل حریفش حاضر نشده است. اگر هدف از برگزاری لیگ برتر زنان، توجه به زنان این رشته و کمک به رشد و پویایی آنها باشد، باید گفت سرنوشت دختران قشقایی کوچکترین سنخیتی با این اهداف و برنامهها نداشته است. دخترانی با روحیههای درهمشکسته و زخمخورده که شاید خیلی از آنها دیگر نتوانند محکم روی پایشان بایستند و رویاهای فوتبالیشان را تعبیر کنند. ماجرای این دختران، داستان شکوفههای نورسی است که در هجوم سرمای نابهنگام تلف میشوند و از دست میروند.
همه با هم در رختکن گریه کردیم
ندا روستا سرمربی ۲۹ساله قشقایی است. او فصل گذشته برای همین تیم فوتبال بازی میکرد اما امسال به دلیل آسیبدیدگی از ناحیه رباط صلیبی به عنوان نفر اول کادرفنی انتخاب شده است. روستا با وجود نتایج ضعیف از شاگردانش دفاع میکند و میگوید: «بازیکنان تیم را نباید سرزنش کنیم، همه از مدرسه فوتبال به تیم آمدهاند و بیتجربهاند. ما حتی مربی باتجربه هم نداریم. قرار بود من کمکمربی باشم و یک مربی بیاورند اما بهخاطر بازیکنان ضعیفی که داشتیم هیچکس قبول نکرد مربی ما باشد. کادر تیم هم نفر کم داشت، فقط من هستم و یک سرپرست. بچهها نابود شدهاند. بارها برایشان ناراحت میشدم ولی خودم را کنترل میکردم که گریه نکنم اما بعد از اینکه با ۱۷گل به وچان کردستان باختیم، خودم هم همراه آنها در رختکن گریه کردم. بازیکنان شیرازی وچان بازیکنان ما را دلداری میدادند. بازیکنان هر بار بعد از بازی گریه میکردند. آنها جوان هستند و حساس. بازیکن جوان کنار باتجربهها میتواند رشد کند نه اینکه کل تیم دست آنها باشد. به من میگفتند بازیکنانت بیغیرت هستند. اما من میگفتم بیشتر از این در توان بچهها نیست، نمیتوانم آنها را سرزنش کنم. بازیکنان ملیپوش چند سال است که در لیگ بازی میکنند و بازیکنان ما میترسیدند که سمت آنها بروند. در رقابت تنبهتن کم میآوردند. آنها جرات نداشتند به نیمه حریف و به سمت دروازه بروند، اگر هم میرفتند توانایی این را نداشتند گل بزنند یا حتی در زمین حریف به هم پاس بدهند. از نظر قدرت، تکنیک و تجربه بازیکنان ما خیلی ضعیف بودند.»
انتهای پیام/1005