آوای خزر: در ادامه یادداشتی از حسین نجفی، معاون ادارهکل اجتماعی و فرهنگی استانداری مازندران، درباره آسیبهای الگوهای کهنه کارشناسی و پیامدهای آن در نظام اداری کشور را میخوانید.
بیتعارف، یکی از جدیترین آسیبهای نظام اداری و بروکراسی ایران، تکیه بر الگوهای کهنه کارشناسی است. این الگوها زمانی کارآمد بودند، اما امروز به قفلهای ذهنی تبدیل شدهاند که اساساً مانع نوآوری و تحول در سیاستگذاری میشوند. در شرایطی که جامعه با مسائل و بحرانهای پیچیده و غیرمنتظره روبهروست، بازتولید این الگوهای قدیمی تنها به تکرار ناکارآمدیها منجر میشود.
بهعنوان نمونه میتوان به تداوم سیاستهای ناکارآمد و تکرار الگوهای گذشته اشاره کرد. وزارتخانهها و استانداریها همچنان بر اساس دانستههای قدیمی تصمیم میگیرند؛ بیتوجه به تغییرات اجتماعی و سیاسی و بیتوجه به تحلیلهای کمی در کنار پژوهشهای کیفی، بهویژه درباره نسل جوان. محافظهکاری کارشناسان نیز یکی دیگر از آسیبهاست. برخی کارشناسان قدیمی از ورود دادههای جدید پرهیز میکنند، زیرا نظم تحلیلیشان برهم میخورد و فضای کنشگری اداریشان محدود و قدرتشان کاهش مییابد. صادقانه باید گفت این رویکرد موجب میشود سیاستهای تازه و خلاقانه مجال بروز پیدا نکنند.
کلیدواژه مهم دیگر، مرکزگرایی تحلیلی است. الگوهای کهنه معمولاً در مرکز تولید میشوند و سپس بدون توجه به واقعیتهای محلی به کل کشور تعمیم مییابند؛ بدون درنظر گرفتن موقعیت مدیران در سطح استان، پراکندگیهای سرزمینی، وسعت، محرومیت و جمعیت.
پیامدهای سیاسی و اجتماعی چنین روندی چیست؟
وقتی سیاستهای قدیمی شکست میخورند، جامعه کل نظام تصمیمسازی را ناکارآمد میبیند. تشدید بحرانها و حتی همپوشانی بحرانها در چنین شرایطی محتملتر میشود. در مواجهه با رویدادهای غیرمنتظره نیز نظام اداری ناتوان از واکنش سریع و مؤثر خواهد بود. پیامد مهم دیگر، فلج شدن در شرایط نیاز به واکنش سریع است؛ تمرکز بر الگوهای کهنه موجب کندی و رکود در فرآیند تصمیمسازی میشود.
ضرورت شکستن قفلهای ذهنی و الگوهای ناکارآمد
ورود نسل جدید کارشناسان با رویکردهای تازه میتواند چرخههای بسته را بشکند. درواقع، چرخش نخبگان یکی از مهمترین روشهای مؤثر در نظام اداری است. واقعیتنگری مدیران نیز مبنایی مهم بهشمار میآید. باید پذیرفت که جهان سیاست پر از رویدادهای غیرمنتظره است و الگوهای قدیمی توان پاسخگویی ندارند. بنابراین، امکان یادگیری و فرهنگ یادگیری مستمر باید وجود داشته باشد. بروکراسی ایران نیازمند فرهنگی است که یادگیری و پذیرش دانستههای جدید را ارزشمند بداند و برای چنین رویکردی نظام تشویقی تعریف کند.
و در پایان؛
آنچه ضروری است و باید بر آن تأکید کرد، این است که الگوهای کهنه کارشناسی اگر شکسته نشوند، بروکراسی ایران را در چرخه ناکارآمدی نگه میدارند. تنها با پذیرش نوآوری، چرخش نخبگان و شکستن قفلهای دانشی ـ ناکارآمدی میتوان به سمت حکمرانی کارآمد حرکت کرد. این مسیر صرفاً یک انتخاب لوکس نیست؛ راهی است برای بقا، تداوم، بهبود و ارتقا، بدون رادیکالیسم، بدون هیجان و بدون تندرویهای نمایشی یا کنشهای کاذب بروکراتیک.
انتهای پیام/