آوای خزر-حمزه خلیلی واوسری: خبر کوتاه بود: “آتش چند هکتار از جنگلهای نکا را خاکستر کرد. “
خبری که هر یک از کلماتش فقط با اندکی تفاوت، در استان مازندران و دو استان دیگر شمال، یعنی گیلان و گلستان تکرار میشود و حالا دیگر به مدد فضای مجازی، تصاویرش هم دست به دست میشود تا فقط دلها با این خبرها نسوزند، بلکه چشمها نیز آبی بیفشانند بر شعلههای مهیب و سرکشش که الحق و الانصاف انگار قرن پایانی جنگل هیرکانی را در غمی غم انگیز به سماعی غمگنانه نشسته اند.
خبری که هر یک از کلماتش فقط با اندکی تفاوت، در استان مازندران و دو استان دیگر شمال، یعنی گیلان و گلستان تکرار میشود و حالا دیگر به مدد فضای مجازی، تصاویرش هم دست به دست میشود تا فقط دلها با این خبرها نسوزند، بلکه چشمها نیز آبی بیفشانند بر شعلههای مهیب و سرکشش که الحق و الانصاف انگار قرن پایانی جنگل هیرکانی را در غمی غم انگیز به سماعی غمگنانه نشسته اند.
گویا آتش و جنگلهای شمالی کشور پیوندی دیرین در غمنامههای مردم این خطه دارند که از سالها پیش، پیرانش همنوا با نی لبکها میخواندند که:
مه دل ره غش بئیته غش بئته اوجای سبز قامت تش بئیته
من و افرا بیمی لیلی و مجنون بنالم من وره تش کش بئیته
من و افرا بیمی لیلی و مجنون بنالم من وره تش کش بئیته
هرچند با سوختن جنگل؛ فردا پس فردا تاولی میزند بر طبیعت مازندران که با کمترین گریه ابر، تاولش میترکد و سیلی میشود خانه خراب کن؛ اما این حقیقت تلخ را باید شنید که رود، خانه آب است، وقتی خرابش میکنی، خانه ات را خراب میکند.
امشب در جنوب نکا و در روستای ولادیمه، فقط سه هکتار جنگل آتش نگرفت، بلکه آتشی روشن شد که دودش سالهای بعد موج خروشانی میشود و خدا کند که دیگر خواب کودکان و مادران را در شهر نکا آشفته نکند. خدا کند گل و لای آتش امشب، سر از زمینهای دشت نکا در نیاورد.
اضافه کنید با این دشمن بی رحم جنگل ها، نعره شوم موتورهای چوب بری که گاهی روزها سر پل نکا ناگهان چشمت به تصاویری میافتد که به قول شاعر مازندرانی، استاد حسن اصغری قلعه سری، ” نعش ازا دار دره شونه”
انتهای پیام/۱۰۰۰