دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۵۴۸۴۵
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۱
طنین کارآفرینی در مازندران

بانوان امیدآفرین؛ گنج‌هایی در دل رنج‌ها

بانوان امیدآفرین؛ گنج‌هایی در دل رنج‌ها
سخت است که همسر باشی و مادر، مدیر یک شرکت باشی و کارآفرین نمونه؛ اما تو نه الگوی بانوی غربی هستی و نه الگوی بانوی شرقی بلکه الگوی بانوی ایرانی هستی مقتدر و باهوش، نجیب و پرتلاش. می‌دانی که چگونه از دل مشکلات و رنج‌ها بیرون بیایی. تو همچون گنجی گرانبها امید می‌آفرینی و متعهد می‌شوی که بار مسئولیت‌های خطیر را در سلامتی کامل برای عزت و آبادانی میهنت به منزل برسانی.

به گزارش آوای خزر از ساری، صبح روز پنج‌شنبه ۱۹ مهرماه در یک هوای پاییزی که گرمای شهریورماه را به تن داشت به دعوت بسیج رسانه مازندران به سمت مرکز فرهنگی و پارک‌موزه دفاع مقدس مازندران در شهر خودمان ساری راهی شدیم. محل قرارمان یادمان هشت شهید گمنام در شمال غربی این مرکز بود جایی که حال و هوای آن تو را به یاد جبهه‌های جنوب و جنوب غرب می‌اندازد؛ نامش را گذاشته‌ام «پارک جنگی»؛ تانک، جیپ، بالگرد، توپخانه، موشک‌انداز، دیده‌بانی، بیمارستان صحرایی، نیزارها، پرچم‌های برافراشته، رودخانه و درختان نخل که از جنوب آورده‌اند و حالا با مکان جدیدشان انس گرفته‌اند، هر کدامشان را که می‌بینی برایت قصه‌ها دارند.

آمده‌ایم برای شرکت در یک رویداد رسانه‌ای به نام «طنین» ویژه بانوان در راستای سومین جشنواره ملی بانوان حریم رسالت که قرار است اختتامیه آن در زیباکنار استان گیلان برگزار شود. تعدادمان زیاد نبود، اما از شهر‌های مختلف بودیم و خوش و بشی با دوستان داشتیم.

بعد از ادای احترام به شهدا، قرائت قرآن، سرود ملی، و طبق رسم همه مراسمات که با سخنرانی میزبانان و میهمانان همراه است، برنامه اصلی این رویداد یعنی صحبت‌های کارآفرینان نمونه ملی که از بانوان تلاشگر ایران عزیز هستند آغاز شد. به چهره‌شان که نگاه می‌کنی صفای وجودشان و آن انرژی مثبت‌شان انگار پرتاب می‌شود روی صورتت و خیلی زود می‌توانی با آنها ارتباط برقرار کنی. با آن ظرافت زنانه، اما مردانه‌خصال با مشکلات دست و پنجه نرم کرده‌اند، هم مادرند و همسر، هم یک مدیر و تسهیلگر، و هم یک مربی و کارآفرین نمونه.

گرچه سخت است که همسر باشی و مادر، مدیر یک شرکت باشی و کارآفرین نمونه؛ اما تو نه الگوی بانوی غربی هستی که ابزارت بنامند و نه الگوی بانوی شرقی هستی که در پستو بمانی بلکه تو الگوی بانوی ایرانی هستی مقتدر و باهوش، نجیب و در صحنه، پر انگیزه و تلاشگر. می‌دانی که چگونه از دل مشکلات و رنج‌ها بیرون بیایی. تو همچون گنجی گرانبها امید می‌آفرینی و متعهد می‌شوی که بار مسئولیت‌های خطیر را در سلامتی کامل برای عزت و آبادانی میهنت به منزل برسانی. تو شایسته ستایشی.

بانوان امیدآفرین؛ گنج‌هایی در دل رنج‌ها

«سمانه نخودی» کارآفرین بخش کشاورزی و مشخصا فعال در زمینه‌های گلخانه و گل‌های تزئینی و همچنین مدیرعامل صندوق خرد روستایی در «میارکلا» ساری یکی از همین بانوان است. از میارکلا می‌گوید با جمعیت یک هزار و ۵۰۰ نفری و ۵۱۷ خانواری‌اش، با جوانان تحصیلکرده و زنانی که گرچه در فعالیت‌های کشاورزی دوشادوش همسرانشان کار می‌کنند، اما حالا به یک استقلال شغلی و مالی رسیده‌اند. حالا هم پشتیبان و هدایتگرند و هم کمک‌خرج خانواده.  

گشایش صندوق امید

این کارآفرین از تأسیس صندوق خرد زنان روستایی میارکلا در سال ۱۳۹۶ با ۲۶ عضو گفت که با راهنمایی کارشناسان جهاد کشاورزی فعالیتش را آغاز کرد و حالا جمع‌شان نزدیک است به ۲۰۰ نفر برسد که می‌شوند جمعی از دل ۳ هزار و ۹۵۰ نفری که در استان مازندران در ۱۱۴ صندوق خرد زنان روستایی عضو هستند.

برخلاف خیلی از موسسات و مجموعه‌هایی که تنها نامی از آنها روی کاغذ به یادگار مانده؛ اقدامات صندوق تنها به تأسیس این مجموعه ختم نشد بلکه پیرو آن نیز کلاس‌های آموزشی برگزار شد؛ از تولید گل‌های تزئینی و آپارتمانی، سبزی و صیفی، جوجه‌کشی، پرورش مرغ بومی، و قارچ خوراکی گرفته تا آموزش طب سنتی (زالو درمانی و پرورش زالو)، و مبارزه با آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان.

چیزی که برایم خیلی اهمیت داشت، آگاه‌سازی زنان روستایی از خطرات و پیامد‌های سموم کشاورزی و توجه به تولید میوه‌های ارگانیک است به این دلیل که اگر این روشنگری در زنان به عنوان مدیران اجرایی خانواده شکل بگیرد سایر اعضای خانواده نیز به این سطح از دانش می‌رسند.

شوق بازگشت

خانم نخودی از بازاریابی محصولات صندوق خرد زنان روستایی به صورت مجازی و یا از طریق بازارچه‌های محلی، همچنین حضور در نمایشگاه‌های ملی، بین‌المللی و استانی خبرداد و اینکه تا تبریز، یزد، ماهشهر و اصفهان هم صادرات داشته‌اند و البته اینها را مدیون همراهی بنیاد برکت، استانداری و جهاد کشاورزی می‌داند.

او از روز‌هایی گفت که گلخانه‌ها یکی یکی سر برآوردند و هر کدامشان امید و انرژی مثبتی شدند برای پای کار آمدن افرادی دیگر تا گلخانه‌هاشان را برپا کنند، حالا وقتی جوانان روستا همت زنان را دیدند آنها هم پای کار آمدند، ۲۰ گلخانه گل و گیاه و ۴۰ گلخانه سبزی و صیفی‌جات و مزارعی از گل‌های سنبل و نرگس تا حدی که میارکلا را به مهد سنبل تبدیل کرده است، و خبر خوشش این است که پس از برگزاری نخستین جشنواره بومی و محلی گل و سنبل میارکلا در سال ۱۴۰۰، مهاجرت معکوس شدت گرفت و ۴۰ درصد از آنهایی که به امید زندگی بهتر از روستا به شهر رفتند، با شوق و انگیزه بازگشتند.

کار خدایی

این کارآفرین نمونه ملی تأکید دارد که گلخانه‌ها باید پایدار بمانند و به عنوان هویت شغلی خانواده‌های میارکلا تا نسل‌های بعدی ادامه یابند و این ثبات مستلزم توجه مسئولان به بخش بیمه با توجه به اقداماتی که شکل گرفته و درخواست‌هایی که به معاونت امور زنان و خانواده در تهران ارسال شده و همچنین ضرورت صدور مجوز‌ها در اسرع وقت و ایجاد بازارچه‌های دائمی است.

خانم نخودی تمام تلاشش این است که روستا همچنان مهد تولید، جوشش و کوشش باقی بماند و نبض اقتصادی آن با یک ریتم پیوسته همراه باشد؛ او به عنوان یک تسهیلگر آنطور که می‌گوید در قبال اقداماتش دریافتی نداشته و «خدایی» کار کرده است و مهمتر اینکه همچنان در حال یادگیری است تا دریچه‌های جدید علمی را به روی جامعه هدفی که هدایتگر آنهاست، بگشاید و به قول خودش «و این نیز ادامه دارد».

در جوار یادمان هشت شهید گمنام که سنگ مزارشان برق می‌اندازد در چشمانم، به این می‌اندیشم که اگر امروز جان و جوانی و قلم و قدمی دارم دلیلش همین خون‌هاست و این یک ادعا و بخشی از رمان و افسانه نیست، واقعیت‎‌هایی است که مطمئنم خیلی‌ها به آن اندیشیده‌اند و می‌اندیشند.

بانوان امیدآفرین؛ گنج‌هایی در دل رنج‌ها
همراهی همسر و فرزند

بانوی کارآفرین «پروین انوری» از بابل کارآفرین نمونه در زمینه اقتصادی، مدیرعامل شرکت «پلیمر بافت» تولیدکننده کیسه‌های توری و شیت روی گلخانه. اینها را مجری برنامه می‌گوید و حواسم می‌رود سمت تریبون. با صلوات به استقبال خانم کارآفرین می‌رویم.

خوشم می‌آید که خیلی زود سر اصل مطلب می‌رود مثل دیگر خانم کارآفرین. همان اول می‌گوید: بزرگترین و تخصصی‌ترین شبکه بافنده توری پلاستیکی با روش حلقوی در کشور هستیم و این فعالیت را از سال ۱۳۸۱ با همراهی همسرم آغاز کردم و هم‌اکنون پسرم نیز به ما پیوسته است تا برای رسیدن به اهدافمان منتظر کسی نباشیم و از عهده خودمان برآییم.

او توضیح داد که به مدت سه سال با یک دستگاه، تنها محصول تولیدی آنها بافت کیسه راشل بود، بعد از وارد کردن ماشین‌آلات جدید محصولات دیگری، چون توری بسته‌بندی، توری جمع‌آوری محصول، توری حصاری، و تور‌های سایبان برای دامداری‎‌ها، پارکینگ‌ها و گلخانه‌ها به جهت جلوگیری از آفتاب‌سوختگی را به خط تولید اضافه کردند.

توت و توری و حرم

این کارآفرین برای اینکه بتواند ذهن‌مان را نسبت به محصولاتش باز کند و تصویری از آنها را مجسم کنیم، آدرس داد که در حرم امام رضا (ع) نیز سایه‌بان‌هایی به رنگ سبز نصب شده که محصولات شرکت پلیمر بافت است یا اینکه باغداران مشهدی به دلیل نبود نیروی انسانی و اینکه فرزندانشان به شهر مهاجرت کرده بودند در برداشت توت مشکل داشتند لذا نوعی از توری‌ها را برای جمع‌آوری توت زیر درخت قرار دادیم که میوه‌ها روی آن قرار گرفته و همانجا خشک می‌شوند و این محصول سبب رونق تولید و ایجاد انگیزه و امید در باغداران مشهدی شد.

خانم انوری همچنین توضیح داد: سایبان‌هایی که در دامداری‌ها نصب شده تأثیرات مثبتی در میزان شیردهی دام‌ها داشته و همچنین در گلخانه‌ها نیز به طور چشمگیری میزان آب‌بری گل و گیاه را به نصف رسانده است که برای مدیران این مجموعه‌ها حائز اهمیت است.

سفر باکیفیت!

او افتخارش این است که پلیمر بافت به عنوان یک شرکت دانش‌بنیان کشورمان را از واردات محصولات توری بی‌نیاز کرده است به این دلیل که پیش از آن در نمایشگاه‌های مختلف جهان شرکت داشت، محصولات باکیفیت آنها را با تولیدات داخلی مقایسه کرد و با رفع نواقص و واردات دستگاه‌های جدید، توانست تأثیرات اشعه UV خورشید را بر روی این محصول کم کند.

گلایه دارم!

این کارآفرین با اعلام اینکه کارآفرینان همیشه مظلوم هستند از دست‌انداز‌های اداری گفت؛ از مالیات و بیمه و ... که توان شرکت را می‌گیرد در حالی که حقوق کارگر را به موقع پرداخت کرده‌اند و حتی تسهیلات ۲۳ درصد هم گرفته‌اند تا هیچ کدام از نزدیک به ۳۵۰ کارگر شرکت بین سوم تا پنجم هر ماه بدون حقوق نمانند. همچنین از اینکه برای ورود ماشین‌آلات جدید ثبت‌نام کرده‌اند، اما از ورود آن جلوگیری شده و یا هنوز سند تک‌برگی شرکت صادر نشده است تا در زمان دریافت تسهیلات ضمانت آنها باشد، گلایه داشت.

او اشاره دارد به سختی‌های کار تولیدکننده؛ از جذب منابع انسانی که سخت‌ترین کارهاست و حوادث غیرمترقبه‌ای که پیش می‌آید؛ مانند سه سال پیش که کیسه پرتقال را تولید کردند، اما زمان فروش آن مصادف شد با باران و برف سنگینی که خسارت زیادی را به باغات زد و محصولات شرکت نیز روی دست تولیدکننده ماند.

بانوان امیدآفرین؛ گنج‌هایی در دل رنج‌ها
رج‌های امید در توری‌ها

خانم انوری، اما امیدوار است به رفع مشکلاتش با نگاه مسئولانه مسئولان. امید به روز‌های خوبی که آنها را در تار و پود و رج‌های همین توری‌ها می‌بیند، روز‌هایی که باید آنها را بسازد تا نیروی انسانی شرکتش با رغبت و نشاط کار کنند. تا گوشه‌ای از نیازمندی‌های کشورش را برطرف کند و امید دارد به ایران آباد و قوی.

صحبت‌های دو کارآفرین به پایان رسید، بانوانی که هر کدامشان نمادی از بانوی غیرتمند، نجیب، تحصیلکرده، جهادی، پایبند به خانواده، باصفا، وطن‌دوست و الگوی تلاش و مبارزه بودند. خداقوت و آرزوی موفقیت‌های بیشتر را بدرقه راهشان کردیم.

بازدید از مرکز فرهنگی و پارک‌موزه دفاع مقدس زیر آفتاب دم ظهر کمی خسته‌کننده بود. با همکاران کمی قدم زدیم، پله‌های دیده‌بانی را یکی یکی گذراندم. صدای خس‌خسم آزاردهنده بود. می‌خواستم از جایی که به آسمان نزدیک‌ترم پارک جنگی را ببینم. گویی به یک مینی‌سفر از راهیان نور آمده‌ام و منطقه جنگی را می‌بینم. رقص پرچم‌ها در باد چقدر دیدنی است و آن گنبد مسجد و یادمان هشت شهید که چون ستاره می‌درخشند. کاش دست‌ها و دل‌هایی هر چه زودتر بیایند و این طرح نیمه‌تمام را تمام کنند به نظرم یک «یا علی» مانده تا پایان این طرح. 

آفتاب زل زده بود در چشمانم و عینک آفتابی حریفش نبود. پرچم «یا امیرالمومنین» بالای دکل دیده‌بانی پخش شد روی صورتم. دوستان اشاره زدند که بیا پایین. پله آخری انگار پایان خستگی‌ها بود. خوش به‌حال شهدا که خستگی را خسته کردند تا اگر ما در جایی خسته شدیم در جایی دیگر نفس راحتی بکشیم.

انتهای پیام/۱۰۰۱/

خبرنگار: آزاده بابانژاد | دبیر: آزاده بابانژاد
نظرات شما