پازل کابینه دولت سیزدهم همچنان در جستجوی قطعه آخر است
واکنش فرهنگیان به گزینه جدید وزارت آموزش و پرورش/ "طیب صحرایی" کیست؟
پازل کابینه دولت سیزدهم تکمیل نشده است. دستگاه تعلیم و تربیت هنوز وزیر دلخواه خود را نیافته، اما گزینهها یک به یک رو میشوند، و حالا "طیب صحرایی" یکی دیگر از گزینههاست که جمعی از فرهنگیان به انتخاب احتمالی او در این مسوولیت، واکنش منفی نشان دادهاند.
آوای خزر - آزاده بابانژاد: جمعی از فرهنگیان واکنش خود را به مطرح شدن طیب صحرایی به عنوان گزینه احتمالی وزارت آموزش و پرورش، این چنین اعلام کردهاند:
طیب صحرایی کیست و گزینه چه کسانی است؟
یکی از گزینه های محتمل برای وزارت آموزش و پرورش که این روزها در فضای رسانه ای کشور شایع گردیده ؛ دکتر محمد طیب صحرایی است، فقط آنچه از رزومه این جوان بی نام ونشان در برخی سایتها و خبرگزاری ها تکرارشده؛ در چند جمله مختصر خلاصه می شود که وی: « مدیر مجتمع آموزشی امام صادق شهر تهران است. دانشآموخته دکتری جامعهشناسی سیاسی از دانشگاه امام صادق (ع) است و از سال ۱۳۸۶ عضو هیئت علمی این دانشگاه بوده و در عین حال مسئولیتهای فرهنگی و دانشجویی مختلفی مانند مسئولیت دفتر اعزام مبلّغ، مدیرکل فرهنگی و قائم مقام معاونت دانشجویی دانشگاه را داشته است. از وی فعالیتهای دیگری نیز در فضای غیردانشگاهی در قالب فعالیتهای پژوهشی و اجرایی در حوزه تعلیم و تربیت در دو مؤسسه فرهنگی اندیشه روح الله و مطالعات راهبردی حکمت صادق (ع) نیز وجود دارد»
آیا این رزومه می تواند رزومه ی فردی باشد که مدعی مدیریت عالی ترین مقام دستگاه تعلیم و تربیت است. هرکسی این کارنامه ضعیف را ببیند، بر این مهم صحه می گذارد که فردی با این رزومه و بدون تخصص، آن نیست که بتواند گره گشای مشکلات امروز نظام تعلیم و تربیت و راهگشای فردای روشن برای آن باشد.مگر نه این است که به قول شهید گرانقدر دکتر چمران ؛ آن کس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد، بیتقواست.
کسانی که معلمان را جامعه بیهویت می دانند، حق ندارند در رأس مدیریت آموزش و پرورش قرار بگیرند
سوال اینجاست که: طیب صحرایی که سودای وزارت آموزش و پرورش را در سر می پروراند و مدعی است « جامعه چند صد هزار نفری معلمین و نظام تعلیم و تربیت کشور دارای احساس هویتی نیستند و صرفا خود را مانند کارمندان سایر وزارتخانهها و نهادها میدانند و این مشکلی عمیقتر از کمبود معلم در کشور است» آیا می خواهد خود را در مقام یک منجی بداند که بخواهد از بیرون آموزش و پرورش بیاید و این جامعه بی هویت معلمان را، هویت ببخشد؟ که اگر چنین است سخت در اشتباه است و ادعایش، ادعای گزافی است و قطعا جامعه فهیم فرهنگیان این گونه فردی را بر نمی تابد.
چرا باید جامعه معلمان که به فرموده مقام معظم رهبری « تشکیل هویت نسل جدید به دست معلم است و نقشی پررنگتر از نقش خانواده و پدر و مادر» دارد را فاقد هویت دانست و این بزرگترین بی حرمتی به جامعه معلمان است و از این رو کسانی که معلمان را جامعه ای بی هویت می دانند، حق ندارند در رأس مدیریت آموزش و پرورش قرار بگیرند.
گرچه آیت الله رییسی که با پشتوانه و اعتماد مردم مومن و انقلابی ایران اسلامی، دولت سیزدهم را تشکیل دادند و از همان ابتدا، تمهید و تأمین شرایط مناسب برای مشارکت مردم به ویژه نخبگان و صاحبنظران را برای نیل به ایران قوی به عنوان شعار محوری خود قرار داده و شایسته سالاری در انتخاب خدمتگزاران خود را مبتنی بر معیارهای؛ انقلابی بودن و کارآمدی را وجه همت خود ساختند؛ قطعا در مواجه با پیشنهاد افرادی چون طیب صحرایی با درایت و تیزبینی عمل خواهند کرد و آنگونه که تا کنون نشان داده اند جز رضای الهی و خواست اکثریت را در نظر نخواهند گرفت.
اما اینکه افرادی چون طیب صحرایی چرا و چگونه به عنوان گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش قرار می گیرند را باید در جای دیگری جستجو کرد و آن لابیگری خواص منفعت طلبی است که سالهاست با همه دولتها هستند و برای حفظ منافع شخصی و مافیایی خود، خوش دارند آموزش و پرورش با کسانی اداره شود که بتوانند بخوبی آنها را مدیریت کنند و خود در نظام آموزشی جولان شان را داشته باشند و جالب است که همین افرادی که خودشان در راستای حفظ منافع خواص منفعت طلب مطرح می شوند، شعار مقابله با تعارض منافع سرمی دهند تا خود را حق به جانب جلوه دهند و اینچنین آموزش و پرورش در ماجرای ریشه دار تعارض منافع، همواره به مسلخ منفعت طلبی سیاست رفته و عرصه تاخت و تاز سیاستمداران قرار می گیرد تا اینکه تحت اداره متخصصان تعلیم و تربیت باشد؛ و غمبار تر اینکه کسانی که حتی یکروز معلمی نکرده اند و حوزه فعالیتشان هیچ ارتباطی به آموزش و پرورش ندارد، خود را متولی و میدان دار انتخاب وزیر آموزش و پرورش می دانند چون از منظر این عده به قول طیب صحرایی « معلمان ما رهبران فکری جامعه » نیستند، و به زعم خود، پس شایستگی اداره مجموعه خویش را ندارند و باید کسانی از بیرون این مجموعه، برای آنها تصمیم بگیرند اما
بعید است که جامعه فرهنگیان با اتکای به پشتوانه ی شخص رئیس جمهور که پیگیر تحقق خواست اکثریت جامعه معلمان هستند، اجازه دهند دیدگاه اقلیتی بر حاکمیت نظام تعلیم و تربیت همچون گذشته سایه افکند و انتخاب دکتر باغگلی را نیز از همین منظر می توان تفسیر کرد.
دکتر باغگلی که با تحصیلات عالی مرتبط با نظام تعلیم و تربیت و با تجربه مدیریت بر مجموعه ای از مدارس در مقاطع مختلف، در ابتدا از سوی رئیس جمهور محترم به عنوان گزینه وزارت به مجلس معرفی گردید، منصوب شخص ریاست محترم جمهور در مجموعه آستان قدس بود و آیت الله رئیسی از نزدیک با عملکرد ایشان آشنا یی داشت که همین اعتماد ریاست جمهوری، مهمترین حُسن انتخاب برای دکتر باغگلی بود، اما جفای به دکتر باغگلی است که بخواهد کسی دکتر صحرایی را با ایشان قیاس نماید زیرا که صحرایی دارای مدرک غیر مرتبط با تعلیم و تربیت است و هیچ تجربه ی مشترک مدیریتی نیز با شخص ریاست محترم جمهور نداشته و برای ایشان ناشناخته و فاقد عقبه روشنی از تجربه مدیریتی است و در بین فرهنگیان هم ناشناخته بوده و لذا هیچ مقبولیتی در بین خانواده آموزش و پرورش ندارد.
امید که سرانجام کار، خشنودی خداوند و رستگاری نظام آموزشی کشور محقق گردد. ان شاءالله
انتهای پیام/